تاریخ : یکشنبه 91/6/19 | 11:24 صبح | نویسنده : وستا
روزها از پی هم گذشتن و روزگار چرخید و چرخید
تا به 20 شهریور 1365 رسید
اونجا یه توقفی کرد
یه دختری رو تحویل این دنیای *** داد
و شروع بدبختیهای این دخترک بود
دختری سرتق و لجباز
که .... اینجاش دیگه خصوصیه
...
حال هر ساله همه این روز رو تبریک میگن
کاش یکی میفهمید تو دل خودم چه خبره
شاید اونوقت یکی درکم میکرد
جای تبریک تسلیت عرض میکرد
...
به هر جهت
تشکر از تمامی عزیزانی که بیادم بودند
و تبریک گفتن
محبوب عزیزم
کدوی نازنینم
هانای گلم
معین گرامی
جناب اجتماعی ارجمند
سیما جانم
جناب میراب
جناب پاکدل بزرگوار
و گمنام آشنای گرامی
و تمام عزیزانی که تبریک گفتن و از ذهن مشوش من جا ماندند
ممنون از مهربانی همگی
...
وستا نوشت: ینی یه سال پیرتر شدم...